واقعیتهای سخت درباره کسبوکارهای کوچک
اول از همه، بیایید آمارهای ناخوشایند را کنار بگذاریم. همان آمارهایی که در برابر روحیه کارآفرینی قرار دارند. روحیهای که جرقه آغاز کسبوکارهای کوچک در سراسر جهان است و همانهایی که میتوانند یک کسبوکار کوچک را به سمت «دره مرگ کارآفرینی» سوق دهند. بیتردید، شروع و اداره یک کسبوکار کوچک میتواند پرخطر و ترسناک باشد.
مهمترین دلیل شکست کسبوکارها، جریان نقدی ناکافی است. اگر این نکته به اندازه کافی هشداردهنده نیست، در ادامه سایر دلایل اصلی شکست کسبوکارهای کوچک آمده است:
- ۷۹ درصد به این دلیل شکست میخورند که با پول بسیار کمی شروع میکنند.
- ۷۸ درصد به دلیل نداشتن یک برنامه تجاری دقیق، از جمله تحقیق ناکافی درباره کسبوکار شکست میخورند.
- ۷۷ درصد به این دلیل شکست میخورند که قیمتگذاری درستی انجام نمیدهند یا همه عوامل لازم را هنگام تعیین قیمت در نظر نمیگیرند.
- ۷۳ درصد به این دلیل شکست میخورند که درباره فروش قابل دستیابی، میزان سرمایه لازم و اقدامات مورد نیاز برای موفقیت بیش از حد خوشبین هستند.
- ۷۰ درصد به دلیل نپذیرفتن یا نشناختن نقاط ضعف خود و عدم درخواست کمک از دیگران شکست میخورند.
جای تعجب نیست که بسیاری از صاحبان کسبوکارهای کوچک بهراحتی اعتماد به نفس خود را از دست میدهند و خیلی زود تسلیم میشوند، بهجای آنکه از دوران سخت عبور کنند. با این حال، در بسیاری از موارد، این دقیقاً برعکس واکنشی است که صاحبان کسبوکار باید داشته باشند. با وجود این آمارهای تکاندهنده، اقداماتی وجود دارد که میتوانید انجام دهید تا وضعیت کسبوکار خود را بهبود بخشیده و آن را تغییر دهید. در ادامه با مدیرنو همراه باشید تا راهکارهایی را برای نجات کسب و کار شما ارائه دهیم.
آیا برای نجات کسب و کار خود نیاز به کمک دارید؟
اگه نیاز به کمک داری، همین حالا فرم زیر رو پر کن تا به بهترین شکل کمکت کنیم. ما در مدیرنو تجربیات بیش از 15 سال فعالیت تخصصی و حرفه ای خود برای رشد کسب و کارها را در اختیار شما خواهیم گذاشت. فرصت رو از دست نده!
برای شروع، تسلیم نشوید
اغلب، برخی از این چالشها بخشی طبیعی از شروع یک کسبوکار هستند. به همین دلیل مهم است که نفسی عمیق بکشید، دوباره تمرکز کنید و دست از تلاش نکشید. اشتیاق و انگیزهای را که در ابتدا شما را به راهاندازی کسبوکارتان سوق داد، از دست ندهید.
به زمانهای سخت مانند «دردهای رشد» دوران کودکی خود فکر کنید. شما بدون تجربه کمی درد در مفاصلتان، از دوران خردسالی به دوران نوجوانی نرسیدید.
همین منطق یا همان «دردهای رشد» میتواند در مورد راهاندازی یک کسبوکار جدید نیز صدق کند. برای مثال، نداشتن زمان کافی یا مواجهه دائمی با بحرانها—احتمالاً شما هم با این دردها آشنا هستید.
در واقع، اینها چالشهای رایجی هستند که بسیاری از کسبوکارهای کوچک با آن روبهرو میشوند—اما قابل حل هستند. اگر این مشکلات بر کسبوکار یا صاحب آن غلبه کنند، میتوانند به شکست منجر شوند. به همین دلیل، ما بارها بر اهمیت یک گام عقب رفتن، نگاهی جامع انداختن به وضعیت کلی کسبوکار و شناسایی علت اصلی مشکل تأکید میکنیم. ممکن است موضوعی باشد که بتوان آن را برطرف کرد و از شکست جلوگیری نمود.
در این راهنما، اطلاعاتی ارزشمند و چشمگیر را با شما به اشتراک میگذاریم که بهویژه اگر کسبوکارتان در معرض خطر است، نباید از دست بدهید، از جمله:
- دلایل رایج شکست و چالش در کسبوکارهای کوچک
- اقداماتی که میتوانید برای نجات کسب و کار خود از شکست انجام دهید
- درسهایی از شرکتهای بزرگ چند میلیارد دلاری که با مشکلاتی مشابه روبهرو شدند و دوباره موفق شدند
دلایل رایج شکست و راههای جلوگیری از آنها
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، علاوه بر مشکلات جریان نقدی که بزرگترین دلیل شکست کسب و کارهای کوچک است، عوامل رایج دیگری نیز وجود دارند. بیایید نگاهی دقیقتر به آنها بیندازیم.
۱. ناآگاهی از بازار و مشتری
راهاندازی کسبوکار بدون تحقیق کامل درباره بازار هدف، مشتری ایدهآل و عادات خرید مشتری میتواند به شکست منجر شود.
۲. نداشتن استراتژی قیمتگذاری مشخص
تعیین قیمت بیش از حد بالا یا پایین بر فروش تأثیر میگذارد. بدون ترکیب درستِ عوامل مانند روندهای بازار، کیفیت محصول، تقاضای مشتری، تمایز محصول و قیمتگذاری مناسب، یک کسبوکار محکوم به شکست است.
۳. ناتوانی در برنامهریزی برای نیازهای مالی
اگر کسبوکار جدید است یا در حال گسترش، به تأمین مالی کافی نیاز دارد. با این حال، این کافی نیست—اشتباه در برآورد میزان بودجه مورد نیاز یا انتخاب نوع نادرست تأمین مالی میتواند به شکست بینجامد.
۴. عدم پیشبینی یا واکنش به رقابت، فناوری یا تغییرات بازار
فرض اینکه آنچه در گذشته مؤثر بوده همیشه مؤثر خواهد بود، خطرناک است. کسبوکارهایی که تغییرات بازار، رقبا، فناوریهای نوین یا ارزش آزمایش ایدههای جدید را نادیده میگیرند، احتمالاً شکست خواهند خورد.
۵. تصور اینکه میتوانند همه کارها را بهتنهایی انجام دهند
یکی از بزرگترین چالشهای کارآفرینان، رها کردن کنترل و تکیه بر دیگران برای انجام کارهاست. وقتی کارآفرینان از تفویض اختیار و درخواست کمک خودداری میکنند، کسبوکارشان در معرض خطر قرار میگیرد.
۶. رشد بیش از حد و عدم توانایی در مدیریت آن
ایزوپ در داستان معروف خود، خرگوش و لاکپشت، نکته درستی را بیان کرده است: در حالی که رشد کسبوکار امری مطلوب است، رشد آهسته و پیوسته همیشه برنده است. باورش سخت است که رشد بیش از اندازه میتواند به شکست منجر شود، اما این حقیقت دارد. در حالی که وسوسهبرانگیز است که با سرعت بالا پیش بروید، رشد پایدار و قابل پیشبینی که بهدرستی مدیریت شود، بسیار سالمتر از جهشهای کنترلنشده است.
قانون ۸۰-۲۰ را به یاد داشته باشید،۸۰ درصد از درآمد شما از ۲۰ درصد از مشتریانتان به دست میآید.
ممکن است هماکنون در کسبوکار خود یکی از این دلایل رایج را تجربه کنید. هرچند این وضعیت آسان یا خوشایند نیست، اما اقداماتی وجود دارد که میتوانید برای نجات کسب و کار و تغییر مسیر و بازگشت موفق انجام دهید.

۱۰ کاری که باید برای نجات کسب و کار خود باید انجام دهید
۱. طرز فکرتان را تغییر دهید
قبل از هر کار دیگری، اولین چیزی که باید انجام دهید، تغییر طرز فکر است. وقتی کسبوکارتان در بحران است، بهراحتی ممکن است احساس ناامیدی کنید و فقط نیمه خالی لیوان را ببینید. اما اگر میخواهید دوباره برخیزید، هیچ راهی جز تغییر نگرش ندارید.
میدانیم، گفتنش آسانتر از انجام دادنش است. بهویژه وقتی صدای درونیتان مدام پیامهای منفی میفرستد—«قراره شکست بخوری»، «جرأت ریسک کردن نداری»، یا «دیگه فایدهای نداره تلاش کنی». این صدای منفی درونی باید هرچه زودتر ساکت شود.
برای خاموش کردن این صدای درونی منفی، مراحل زیر را دنبال کنید:
- آن را بپذیرید: پذیرش آن، اولین گام برای کنترلش است. وقتی آگاهانه توجه کنید که چند بار در طول روز این صدای درونی مانع شما میشود، از میزان تکرارش شگفتزده خواهید شد.
- آن را به چالش بکشید: وقتی صدای درونیتان جملهای منفی میگوید، مثل «تو نمیتونی این کار رو انجام بدی»، آن را به چالش بکشید. از خودتان بپرسید: «آیا واقعاً این حرف درسته؟»
- آن را خاموش کنید: وقتی در پذیرفتن و به چالش کشیدن صدای منفی مهارت پیدا کردید، یاد بگیرید چگونه آن را ساکت کنید. تصور کنید یک کنترل از راه دور در دست دارید که صدای درونی منفی شما را کنترل میکند. هر وقت ظاهر شد، دکمه بیصدا را بزنید و آن را خاموش کنید.
- مقابله کنید: گفتوگوی درونی منفی را با گفتوگوی مثبت جایگزین کنید. به خودتان بگویید: «من میتونم این کار رو انجام بدم»، «بهاندازه کافی قوی هستم تا از این بحران عبور کنم»، یا «من هر روز در حال رشد و یادگیری هستم»—و واقعاً آن را باور کنید.
یک ذهنیت مثبت و انعطافپذیر به شما کمک میکند سایر اقدامات لازم برای نجات کسب و کار را انجام دهید، سلامت روان خود را بهبود دهید و اعتمادبهنفستان را افزایش دهید.
۲. تحلیل SWOT انجام دهید
تحلیل SWOT یک تمرین استراتژیک است که برای شناسایی نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدهای کسبوکار کوچک شما انجام میشود. این تمرین به شما کمک میکند عملکرد فعلی خود را ارزیابی کنید، مشکلات موجود را شناسایی کنید (مثل مشکل در تناسب محصول با بازار، قیمتگذاری، فرآیندهای عملیاتی و غیره) و حوزههایی را که میتوانید بهبود دهید، کشف کنید.
از کیف برنامهریزی استراتژیک رایگان ما استفاده کنید تا شما را از ابتدا تا انتهای فرآیند تحلیل و برنامهریزی همراهی کند.
۳. بازار هدف و مشتری ایدهآل خود را بشناسید
هرچه بیشتر درباره بازار هدف و مشتری ایدهآل خود بدانید، بهتر میتوانید تشخیص دهید که باید تلاشهای خود را کجا متمرکز کنید، محصول یا خدمات شما چه نیازها و مشکلاتی از مشتریان را حل میکند، رفتار خرید مشتریان هدف شما چگونه است و چگونه استراتژی مناسبی برای کسبوکار خود توسعه دهید.
۴. اهداف SMART تعیین کرده و یک برنامه بسازید
فهرستی از اهداف SMART کسبوکار خود تهیه کنید. این کار به شما وضوح میدهد و تمرکزتان را افزایش میدهد تا به سوی دستیابی به آنها حرکت کنید.
SMART مخفف موارد زیر است:
- Specific (خاص): بهقدر کافی روشن باشد تا بهطور کامل درک شود
- Measurable (قابل اندازهگیری): بتوان تشخیص داد که هدف کامل شده است یا نه
- Achievable (قابل دستیابی): قابل انجام باشد
- Relevant (مرتبط): با برنامه کلی کسبوکار همسو باشد
- Time-bound (زمانبندی شده): دارای مهلت با تاریخهای مشخص باشد
سپس یک برنامه تهیه کنید که اهداف SMART شما را عملی کند. هنگام تهیه برنامه، درباره مراحلی که باید بردارید، مدت زمان لازم و افرادی که به شما کمک میکنند فکر کنید.
۵. هزینهها را کاهش داده و پرداختها را اولویتبندی کنید
برای ادامه فعالیت و نجات کسب و کار، احتمالاً باید «هزینههای اضافی» را کاهش دهید. ابتدا هزینههای اختیاری یا غیرضروری را کاهش دهید. سپس به مناطقی نگاه کنید که میتوانید هزینهها را کم کنید، مثل هزینههای سفر یا کاهش مصرف انرژی برای پایین آوردن قبضهای ماهانه. اگر دفتر اجارهای دارید، با صاحب ملک صحبت کنید تا ببینید آیا امکان کاهش اجاره یا بازنگری در قرارداد وجود دارد. آخرین موردی که باید هزینهها را در آن کاهش دهید، نیروی انسانی است. اگر در وضعیت بسیار سختی هستید، ابتدا ساعات و حقوق کارکنان را کاهش دهید قبل از اینکه آنها را اخراج کنید.
۶. جریان نقدی خود را مدیریت کنید
همانطور که از آمار ابتدای این راهنما میدانید، ۸۲ درصد کسبوکارهای کوچک بهدلیل مشکلات جریان نقدی شکست میخورند. جای تعجب نیست که بدون جریان نقدی مستمر، کسبوکارها در نهایت خشک میشوند و به شکست میرسند.
یک پیشبینی جریان نقدی ایجاد کنید تا بتوانید دریابید چه مقدار پول وارد و چه مقدار خارج میشود. از این پیشبینی برای برآورد فروش و هزینههای احتمالی استفاده کنید تا بدانید چقدر پول در حساب بانکی خود خواهید داشت. همچنین جریان نقدی خود را با ارسال بهموقع فاکتورها و پیگیری مشتریانی که پرداخت نکردهاند، بهطور مؤثر مدیریت کنید.
۷. با طلبکاران صحبت کنید، آنها را نادیده نگیرید
اگر مانند اکثر صاحبان کسبوکارهای کوچک هستید، احتمالاً بدهیهایی برای پرداخت دارید. بسیاری از صاحبان کسبوکار، بدهی را نشانه شکست میدانند، اما در واقع کسبوکارهای کوچک با بدهی، نمره اعتباری بالاتری دارند. سعی نکنید با بدهیهای معوقه احساس غرق شدن کنید یا طلبکاران را نادیده بگیرید؛ این تنها وضعیت را بدتر میکند.
در عوض، با طلبکاران خود صحبت کنید و وضعیت و برنامههای خود برای پرداخت بدهی را توضیح دهید. اکثر طلبکاران درککننده هستند و آماده همکاری خواهند بود، بهویژه اگر مطمئن شوند که در نهایت بدهی خود را پرداخت خواهید کرد.
۸. کسبوکار خود را سازماندهی کنید
اغلب صاحبان کسبوکار به سازماندهی توجه نمیکنند. نبود سازماندهی نهتنها منجر به خسارات قابل اندازهگیری مثل از دست دادن زمان و پول میشود، بلکه بر شهرت کسبوکار تأثیر منفی گذاشته، میزان استرس شما را افزایش میدهد و کار کردن بهطور مؤثر را دشوار میکند.
زمان گذاشتن برای سازماندهی کسبوکار، نهتنها در بلندمدت به صرفهجویی در زمان کمک میکند، بلکه باعث آرامش بیشتر، کاهش استرس و آزاد شدن زمانی میشود که میتوانید صرف انجام کارهای مهم و باکیفیت کنید.
۹. از انجام کارهای تکراری دست بکشید
صاحبان کسبوکارهای کوچک بدون شک مسئولیتهای زیادی دارند. بسیاری از وظایف تکراری در مدیریت یک کسبوکار کوچک وجود دارد که وقتی بهصورت دستی انجام شوند، زمان زیادی از شما میگیرند. وقتی این کارهای تکراری خودکار شوند، هم در هزینهها صرفهجویی میشود و هم زمان بیشتری برای تمرکز بر رشد کسبوکار آزاد میشود.
۱۰. همیشه بر مشتریان خود تمرکز کنید
رضایت و خوشنودی مشتریان هرگز به اندازه امروز اهمیت نداشته است. ما در دنیایی زندگی میکنیم که مردم توقعات بیشتری دارند و اگر صاحبان کسبوکار نتوانند این انتظارات رو به افزایش را برآورده کنند، مشتریان نظر خود را در شبکههای اجتماعی اعلام کرده و به جای دیگری خواهند رفت. این یک واقعیت سخت است، اما بخشی از مدیریت کسبوکار در دنیای امروز است.

سرگذشت افراد و شرکت های ورشکسته
میدانیم شما اپل، استارباکس یا بستبای نیستید، اما سرگذشت افراد ورشکسته با ذهنیت کارآفرینی که در زمانهای سخت پایدار ماندند و یکی از بزرگترین بازگشتهای موفق تاریخ را رقم زدند، ارزش گفتن دارد. بیایید نگاهی دقیقتر به سرگذشت افراد و شرکت های ورشکسته و ۳ بازگشت موفق بزرگ در دنیای شرکتها و چالشهایی که برخی از این شرکتهای بزرگ تجربه کردند و اقداماتی که برای نجات کسب و کار خود انجام داده اند، بیندازیم.
1. اپل
در زمینه بازگشتهای موفق، اپل احتمالاً شناختهشدهترین داستان موفقیت است. اما برای نسلهای جوانتر، این موضوع تعجبآور است.
صبر کنید، اپل در بحران بود؟ واقعاً بله.
در دهه ۸۰، این غول فناوری در آستانه ورشکستگی بود. در آن زمان، رسانهها پیشبینی مرگ شرکت را میکردند، شرکتی که سالانه یک میلیارد دلار ضرر میداد.
پس از اینکه اپل متوجه شد اشتباه کرده و استیو جابز را از دست داده است، تصمیم هوشمندانه گرفت او را بازگرداند. او وظیفه بزرگی پیش رو داشت، اما این مانع او نشد. او سریع عمل کرد و سه اقدام مهم برای نجات کسب و کار خود انجام داد که وضعیت شرکت را تغییر داد و آن را به برند شناختهشده امروز تبدیل کرد:
- با «دشمن» شریک شد. مایکروسافت. آنها با سرمایه مورد نیاز (۱۵۰ میلیون دلار) به کمک اپل آمدند و در ازای آن حق داشتند Microsoft Office و Internet Explorer را روی مک عرضه کنند.
- محصولات اصلی خود را تثبیت کرد. پس از موفقیت مداوم با محصولات اصلی، شروع به متنوعسازی محصولات کردند و iMac، iPod و iPhone را عرضه کردند.
- فروشگاههای اپل را افتتاح کرد تا محصولاتشان در مرکز توجه بازار قرار بگیرند.
به عنوان صاحب یک کسبوکار کوچک، ممکن است دسترسی به روابط با شرکتهای بزرگ مانند استیو جابز نداشته باشید، اما درسهایی از این داستان وجود دارد که میتوانید استفاده کنید.
درسهای کلیدی از بازگشت اپل:
درس ۱: از اتخاذ تصمیمات سخت برای بازگرداندن کسبوکار خود نترسید. این به معنای قطع پروژههای پرهزینه و حذف هزینههاست.
درس ۲: از آزمایش کردن نترسید. چیزی جدید امتحان کنید. اگر شکست خوردید، اشکالی ندارد؛ از آن یاد بگیرید و استراتژی خود را سریع تنظیم کنید.
درس ۳: اگر محصول یا خدمتتان فروخته نمیشود، به نقطه شروع برگردید. ابتدا مطمئن شوید که مخاطب درست را هدف گرفتهاید و نیاز به محصول یا خدمت شما دارند. اگر مشکل مخاطب نیست، مطمئن شوید محصول یا خدمت شما مشکل مورد نظر را حل میکند. اگر نه، زمان ایجاد تغییر است.
درس ۴: اضافه کردن یک محصول یا خدمت جدید ممکن است تمام چیزی باشد که برای بازگرداندن فروش نیاز دارید.
2. استارباکس
در سال ۲۰۰۸، استارباکس بزرگترین خردهفروش قهوهای که امروز میشناسیم نبود. آنها در پی بحران مالی ناشی از رشد سریع و اشتباهات داخلی با مشکلاتی مواجه شده بودند. این شما را به یاد «دردهای رشد» نمیاندازد؟
در سال ۲۰۰۸، با شروع رکود اقتصادی، مردم به دنبال گزینههای ارزانتر برای فنجان قهوه روزانه خود بودند. اگرچه کیفیت قهوه عالی بود، اما قیمت قهوه استارباکس همیشه نسبتاً بالا بود. در نتیجه، مجبور شدند ۹۷۷ فروشگاه را ببندند و ۱۸,۰۰۰ شغل را حذف کنند.
هاوارد شولتز پس از هشت سال دوری، به عنوان مدیرعامل بازگشت. با ادامه بدتر شدن شرایط اقتصادی، او متوجه شد رشد سریع باعث شده بود همه مسئولان فراموش کنند فروشگاهها را با محصولات جدید جذاب کنند. همچنین با رقبایی مثل دانکین دونات و مکدونالدز که قیمتهای پایینتری داشتند، روبهرو بودند.
او میدانست برای نجات کسب و کار باید تغییر ایجاد کند. اقدامات فوری او شامل موارد زیر بود:
- کاهش هزینهها با بستن فروشگاههای کمفروش
- درخواست از کارکنان برای ارسال ایمیل با پیشنهادات بهبود فروشگاهها
- تعطیلی موقت تمامی فروشگاهها برای آموزش مجدد
- بازنگری در کمپین تبلیغاتی شرکت با تمرکز ویژه بر شبکههای اجتماعی
استارباکس ممکن است در دوره رشد سریع تمرکز خود را از دست داده باشد، اما دوباره آن را باز یافت و ترکیبی مناسب ایجاد کرد که آنها را از بحران به بزرگترین خردهفروش قهوه تبدیل کرد.
درسهای کلیدی از بازگشت استارباکس:
درس ۱: به چیزهایی برگردید که شما را در ابتدا بزرگ کرد. تجربه شخصیسازیشده و محصول یا خدماتی که مشتریان دوست داشتند ممکن است در مسیر فراموش شده باشد.
درس ۲: به اصول پایه بازگردید، اما نوآوری را متوقف نکنید. به روشهای جدید فکر کنید، فرآیندی که زمان و هزینه زیادی میگیرد تغییر دهید یا رویکرد متفاوتی برای افزایش آگاهی برند امتحان کنید. پذیرش فناوری و فرآیندهای جدید میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند.
درس ۳: افراد و ایدهها اهمیت دارند. به نظر و بازخورد کارکنان و مشتریان گوش دهید. آنها ایدهها و بازخوردهایی دارند که ممکن است شما به تنهایی به آنها فکر نکرده باشید. همچنین مطمئن شوید که کل تیم بهدرستی آموزش دیده است تا همه بهطور مداوم تجربه شخصیسازیشدهای ارائه دهند.
3. بستبای
با افزایش خردهفروشیهای آنلاین و رشد مداوم خرید اینترنتی، فروشگاههای سنتی اثرات مالی قابل توجهی را احساس میکنند. حتی خردهفروشان بزرگ مانند بستبای نیز در آستانه ورشکستگی قرار گرفتند، مانند رقیب سابقش، Circuit City، که در سال ۲۰۰۸ تعطیل شد.
خبر خوب این است که بستبای توانست وضعیت خود را تغییر دهد و به بزرگترین خردهفروش الکترونیک فیزیکی در ایالات متحده تبدیل شود. در سال ۲۰۱۲، پس از چند سال کاهش فروش و مشکلات با مدیرعامل قبلی، یک مدیرعامل جدید به نام هیوبرت جولی منصوب شد و استراتژی «Renew Blue» را راهاندازی کرد که بر اصول پایه کسبوکار تمرکز داشت.
اقدامات هیوبرت جولی برای نجات کسب و کار شامل موارد زیر بود:
- بهصورت هوشمندانه فروشگاههای کمفروش را بست و فروشگاههای نامنظم را ساماندهی کرد
- محصولات اختصاصی بستبای و خدمات جدیدی مانند مطابقت قیمت، تحویل سریعتر و غیره را معرفی کرد تا تجربه مشتری را بهبود دهد
- تجربه خرید آنلاین و حضوری را یکپارچه کرد تا نیازهای مختلف مشتریان را پاسخگو باشد
از آن زمان، بستبای با موفقیت استراتژی «Renew Blue» را کامل کرده و اکنون بر رشد بیشتر و تصمیمگیری درباره مسیر آینده تمرکز دارد.
درسهای کلیدی از بازگشت بستبای:
درس ۱: با تغییرات بازار همسو شوید. به روشهای مختلف ارائه محصول یا خدمت خود فکر کنید. به جای اینکه مشتریان را مجبور کنید به شما مراجعه کنند، با ارائه خدمات سریع و راحتی مورد نیاز آنها، خودتان به سراغشان بروید.
درس ۲: در تجربه مشتری سرمایهگذاری کنید. وقتی با غولهای خردهفروشی آنلاین مانند آمازون رقابت میکنید که میلیاردها دلار صرف تحویل سریع یا فناوری رباتیک میکنند، ناامید نشوید. بر عامل انسانی تمرکز کنید و تجربهای شخصیسازیشده خلق کنید که مشتریان شما دوست خواهند داشت.
درس ۳: هزینهها را کاهش دهید بدون اینکه سر و صدای زیادی ایجاد شود. بازگشت به مسیر موفقیت معمولاً نیازمند کاهش هزینههاست. راههای خلاقانهای برای کاهش هزینهها پیدا کنید تا توسط مشتریان نادیده گرفته شود. همین موضوع در مورد کارکنان نیز صادق است؛ تنها در آخرین مرحله، در صورت لزوم، کارکنان را تعدیل کنید.
اگرچه شما ممکن است یک شرکت چند میلیارد دلاری مانند اپل، استارباکس یا بستبای نباشید، میتوانید از تجربیات آنها بیاموزید و درسهای کلیدی آنها را برای نجات کسبوکار خود در شرایط بحرانی بهکار بگیرید.
افکار و عملکرد شما در نجات کسب و کار شما تاثیر دارند
اگر کسبوکار کوچک شما با مشکلات روبهروست، احتمالاً احساس ناامیدی میکنید و اعتمادبهنفستان آسیب دیده است. سخت است که وقتی همه تلاشهای سخت شما نتیجه نمیدهد، روحیه خود را حفظ کنید. با این حال، شک کردن به تواناییهای خود میتواند تأثیر منفی بر کسبوکار و شانس بازگشت شما داشته باشد.
به یاد داشته باشید، اداره یک کسبوکار کوچک میتواند یکی از چالشبرانگیزترین و در عین حال پاداشدهندهترین کارهایی باشد که میتوانید انجام دهید. شکست بخشی طبیعی از مسیر کسبوکار است، اما مانع کارآفرینان گذشته نشده و نباید مانع شما نیز شود. در واقع، کارآفرینانی که پیشتر شکست خوردهاند، دو برابر احتمال موفقیت نسبت به کارآفرینان تازهکار دارند.
تغییر ذهنیت، باور به خود و نگاه کردن به این دوران سخت بهعنوان تجربهای آموزشی، به شما کمک میکند از رکود خارج شوید.
۴ ویژگی رایج صاحبان کسبوکارهای کوچک موفق:
- آگاه: آنها بازار خود را میشناسند و مطمئن میشوند قبل از توسعه محصول یا خدمت، تقاضا برای آن وجود دارد.
- متمایز: با ارائه ویژگیهایی که آنها را از رقبا متمایز میکند، وارد بازار میشوند.
- پایدار: قوی میمانند و تسلیم نمیشوند.
- متواضع: از راهنمایی یک مربی بهره میبرند، هم در ابتدای مسیر و هم در مواجهه با تغییرات بازار.
با استفاده از اطلاعات ارائهشده در این راهنما، میتوانید از امروز اقدامات عملی برای بهبود کسبوکار خود آغاز کنید. همه چیز با شما شروع میشود، ذهنیت خود را تغییر دهید.
پس صاحب کسبوکار کوچک پرشور، سرتان را بالا بگیرید. از خروج از منطقه امن و امتحان کردن روشهای جدید نترسید. پیش بروید، خودتان را بسازید و تفاوت ایجاد کنید، چون کاری که کسبوکارهای کوچک انجام میدهند، اهمیت دارد.

چرا برای نجات کسب و کار باید از مشاور کمک بگیریم؟
برای نجات کسب و کار، کمک گرفتن از یک مشاور حرفهای بسیار مؤثر است، زیرا مشاوران فرشتگان نجات یک کسب و کار هستند و با دیدگاهی بیطرفانه و تجربهای گسترده میتواند به مسائل نگاه کند. زمانی که خود صاحب کسبوکار هستید، احساسات و تعصبات شخصی ممکن است مانع تصمیمگیری درست شود، اما مشاور میتواند فرصتها و چالشها را به صورت واقعی و بدون غرض شناسایی کند.
علاوه بر این، مشاوران با تجربه مواجهه با بحرانهای مشابه، برنامههای عملی و راهبردی برای بازسازی کسبوکار ارائه میدهند و در تصمیمگیریهای دشوار مثل تغییر مدل کسبوکار یا اولویتبندی اقدامات، پشتیبانی قابل اعتماد فراهم میکنند. همچنین آنها اغلب دسترسی به شبکهای از منابع و ارتباطات دارند که میتواند مسیر رشد و بازسازی را سریعتر و مؤثرتر کند. به طور خلاصه، یک مشاور مانند چراغ راهنما در مسیر پیچیده بحران کسبوکار است و کمک میکند مسیر درست را با اطمینان بیشتری طی کنید.
منبع: keap
تهیه و تالیف: هیئت تحریریه مدیرنو
برچسبها:
- نجات کسب و کار
- نجات یک کسب و کار
- فرشتگان نجات یک کسب و کار
- سرگذشت افراد ورشکسته







