در این مقاله از مدیرنو به مهارت های تفکر و 3 طبقهبندی برای تفکرات روزانه خواهیم پرداخت. افرادی که در مورد رفتار انسانی مطالعه میکنند به بررسی الگوهای تکراری در نحوه تفکر انسان علاقه مندند. یکی از جذابترین الگوها اینست که چگونه تفکر انسانها بر زندگی آنها تأثیر مستقیم میگذارد؟ هر تفکری که تا کنون داشتهاید در یکی از طبقههای زیر میگنجد:
1. تفکر جهت دار و هدایت شده
تفکر جهت دار و هدایت شده به تمام فرایندها و تصمیمات روزمره ما فشار وارد میکند. زمانی که فکر ما به سمت یک تصمیم مشخص میرود، ما بااستعداد پنهانی خود همراستا میشویم. چنین تفکر جهت دار و هدایت شده هست که میگوید، من یک کسبوکار راه خواهم انداخت. این تفکر جهت دار و هدایت شده هست که میگوید، من سیگار کشیدن را ترک خواهم کرد. این یک تفکر جهت دار و هدایت شده هست که میگوید، من میخواهم با او ازدواج کنم.
فکر جهت دار و هدایت شده نیروی حیاتی برای آیندهی ماست و بسیار تأثیرگذار است. فکر جهت دار و هدایت شده یک بیان قاطع است که آن را با خود همیشه تکرار میکنیم، اما همچنین میتواند مسیری از پرسشهای استراتژیک باشد. چطور میتوانم بیشتر مشارکت کنم؟ چطور میتوانم امروز را فوقالعاده کنم؟ این مسیر شفافی است که ذهن ما را به جای مشکلات بر روی راهحلها باز میکند.
2. تفکر پرتکننده حواس
اگر شما دارای افکار جهت دار باشید، تفکر پرتکننده حواس روی دیگر سکه است. این نوع تفکر میتواند شکلهای زیادی داشته باشد، از تماشای تلویزیون گرفته تا لذت بردن از طبیعت. طبق باور اغلب افراد، حواسپرتی میتواند بسیار مفید باشد.
این نوع طرز فکر یکی از نیازهای بشر است که به ما اجازه میدهد تا انرژی دوباره به دست آوریم و دوباره انرژی خود را بر روی یک تفکر هدایتشده متمرکز کنیم. اگر حواسپرتی به درستی استفاده شود، میتواند راه حل خوبی باشد. برای مثال، حواسپرتی میتواند برای متعادل کردن ذهن استفاده شود و به ما اطمینان دهد که ما در رسیدن به اهدافمان پیشرو نیستیم. همچنین حواسپرتی میتواند به عنوان سنگهای زیر پا برای دور کردن تفکرات مخرب استفاده شود.
ما قادریم از این نوع فکر به عنوان وسیلهای قدرتمند استفاده کنیم، اما هیچگاه نباید فراموش کنید که این یک حیوان وحشی است. این حیوان میتواند به ما وفادار باشد یا میتواند بر ما چیره شود. به محض اینکه به دستوراتش توجه کنیم، حواسپرتی وسیلهای میشود برای عدم توجه به موارد ضروری.
3. تفکر مخرب
ما هم به سمت افکار مثبت هدایت میشویم و هم به سمت افکار منفی. این نوع تفکر، منفی است. جایی است که مردم دچار احساس قربانی بودن، گناه، سرزنش، قضاوت، محاکمه، نیازمندی، خشم، ناراحتی و سایر احساسات منفی میشوند. اینها تفکراتی هستند که به طور قطع محدودکنندهاند: من کافی نیستم. تقصیر من بود. همچنین سؤالهایی هستند که به پاسخهای محدودکننده منجر میشوند: چرا من؟ چرا هیچوقت انجام نمیشه؟
همه ما هر گوشه از این مثلث را در زندگی دیدهایم، و این تصمیم را گرفتهایم تا 2 گوشه از مثلث را بر یک مبنای منظم تکرار کنیم. یکی از آنها به احتمال زیاد پرت کردن حواس است. این را با اطمینان میتوان تأیید کرد چون تفکر جهتدار و تفکر مخرب از طریق فرایندهای ذهن انسانها انرژی زیادی میبرد و حتما نیاز دارید که زمانهایی را به افکاری اختصاص دهید که شما را از روزمرگیها دور کند.
به منظور متعادل کردن آن، ذهن ما به استراحت و آرامش نیاز دارد. بنابراین این احتمال کم است که در طبقه اول یک شخص تفکرات جهتدار یا مخرب را انتخاب کند.
حالا سؤال این است، طبقهی دوم فکری شما کدام است؟
اگر در طبقه دوم افکار جهت دار را انتخاب میکنید، عالی است! به خاطر داشته باشید که هرکس به استراحت و آرامش نیاز دارد. اگر تمام زندگی شما بدون هیچ تفریحی است و فقط در حال کار کردن هستید، هرچه زودتر این رویه را تغییر دهید. بروید کمیخوش بگذرانید و یا با طبیعت ارتباط برقرار کنید.
یک حواسپرتی باکیفیت انتخاب کنید؛ این نسبت به تماشای تلویزیون حس بهتری میدهد.
اگر شما تفکر مخرب را به عنوان دومین طبقهبندی فکری خود انتخاب کردید، باید در انتخابتان تجدیدنظر کنید! یک نفس عمیق بکشید و درک کنید که یک انسان هستید، مثل بقیه انسانها. همهی ما ممکن است کامل نباشیم. کمیبیشتر نفس بکشید و از خود یک سؤال مستقیم بپرسید.خیلی از افراد به بن بست میرسند و فکر میکنند که، همین است.
اما شما فرصتی دارید تا آن را بگردانید. میتوانید از انرژی خود استفاده کنید و سؤال جهتدار با مسیر باز بسازید مثل، چطور میتوانم خود را بیشتر دوست داشته باشم؟ خواه تصمیم گرفتهاید بر مشکل تمرکز کنید خواه بر روی راه حل، به خودتان بستگی دارد و به یاد داشته باشید، کوتاهترین فاصله بین هر گوشهی مثلث یک تفکر ساده است.
منبع: success