در این مقاله از مدیران نواندیش؛ به اینکه کارآفرینان موفق در مسیر کارآفرینی به چه مواردی توجه نمیکنند میپردازیم. همیشه سعی بر اینست بایدهای هر حرفهای آموزش داده شود، بنابراین نبایدها به فراموشی سپرده میشوند. “نبایدهای” هر حرفهای، بهمراتب مهمتر از “بایدهاست”. شاید در بعضی موارد، بایدها ملموستر و قابل پیش بینی هستند. اما انجام بعضی نبایدها، هزینه گزافی را بر شما تحمیل میکند. پس چرا نبایدها را باتجربه بیاموزیم؟ چرا برای یادگرفتن آنها، هزینه منفی بپردازیم؟
در روند کارآفرینی، آموزش نقش مهمی را ایفا میکند. چهبسا کارآفرینان موفقی که تحصیلات و آموزشهای مرتبط با حیطه فعالیت خود نداشتهاند، امّا بامطالعه تجربیات دیگران و بهکارگیری آنها در روند کاریشان، به موفقیت رسیدهاند.
کارآفرینان موفق به چه مواردی توجه نمی کنند؟
۱- کارآفرینان موفق باید قبل از هر چیز، خلاقیت داشته باشند.
۲- ایدهات اجرایی نیست.
۳-باید در دانشگاه کارآفرینی یاد بگیریم
۴- ثروتمندان به کارآفرینان موفق تبدیل میشوند
۵- توجه دولت به کارآفرینی، تأثیر گذار است
۶- حتماً باید از هوش بالایی برخوردار باشم
۷- راه میانبری برای کارآفرینی وجود دارد
از مهمترین تجربیاتی که کارآفرینان موفق آنها را بهعنوان دلیل موفقیت و تسریع حرکت بهسوی هدف ذکر میکنند، توجه نکردن به موانع کم اهمیت و بی اهمیت است. مطمئناً در هر مسیری، (خصوصاً در مسیر کارآفرینان موفق) موانع متعددی وجود دارند امّا آیا به خاطر وجود موانع باید دست از سفر کشید؟ آیا باید مقصد را نادیده گرفت؟ پاسخ کاملاً واضح است. باید تدابیری جهت گذر از کنار یا روی موانع اندیشید.
در زیر به مواردی میپردازیم که از اهمیت چندانی در مسیر کارآفرینی برخوردار نیستند. بسیار است مواردی که اگر به آنها توجه کنید، ضرر میکنید؛ انرژیتان به هدر میرود، حتی شاید موجب صرف منابع مالی شوند که نتیجهای هم برایتان به دنبال نداشته باشد.
1- کارآفرینان موفق باید قبل از هر چیز، خلاقیت داشته باشند.
این موضوع مانند این است که قبل از هر چیزی به یک کودک آموزش خلاقیت و استراتژی بدهید، بعد راه رفتن را به آنها آموزش دهید. پس میبینید این شدنی نیست. یک کارآفرین نیازمند خلاقیت و استراتژی برای راه اندازی کسب و کار نیست؛ بلکه هر کارآفرین یک هوش اجتماعی قوی دارد که پیام را از دل جامعه دریافت کرده و نسبت به آن واکنش نشان میدهد.
این هوش و سیگنالهای اجتماعی انرژی مستمری برای او به همراه دارد. بهعبارتدیگر قدم اول در کارآفرینی که نیازمند هوش اجتماعی قوی میباشد، درک نیازها و خلاءهای جامعه است. در مسیر کارآفرینی روشهای متعددی وجود دارد. توجه به جملات اطرافیان و الهام گرفتن از نداشته های دیگران میتواند از قدمهای اول کارآفرینی باشد.
حتماً شبیه این جملات را از اطرافیان خود شنیدهاید: “کاش وسیلهای بود که این کار را برایم تسهیل میکرد”،”کاش میشد این کار را به روش دیگری انجام دهم”. این جملات نشان دهنده وجود نیاز در جامعه است. همان جرقههایی که در ذهن افراد زده میشوند، میتوانند روشنگر مسیر جدیدی باشند. افرادی که این سرنخها را موردتوجه قرار داده و از آنها بهعنوان راهنمای مسیر استفاده میکنند به موفقیت نزدیکترند.
امّا همانطور که میبینید در این مرحله، به خلاقیت و توانایی ویژهای نیاز نیست. باکمی تأمّل در محیط زندگیمان و اَعمال روزمره میتوانیم به نتیجه خوبی در ابتدای مسیر برسیم.
2- ایده ات اجرایی نیست.
این جملهای است که ممکن است بارها و بارها در مقابل ابراز ایدههای مختلف شنیده شود. امّا آیا واقعاً شنیدن این جمله از افراد عامه میتواند مبنای تصمیمگیری و نتیجهگیری باشد؟ پرواضح است که هر حیطهای از علم و عمل، صاحبنظرانی دارد که بادانش و تجربه کافی میتوانند در حوزه مربوطه اظهارنظر کنند. امّا برای اینکه بدانید ایدهتان قابلیت اجرا دارد یا نه، به چه نکاتی باید توجه کنید؟ برای هر ایده باید یک سری تجزیه و تحلیلهایی انجام شود تا قابلیت اجرای آن، قبل از شروع تلاش و سرمایهگذاری افراد موردبررسی قرار گیرد.
ازجمله فاکتورهای اجرای ایده، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- به دنبال مکانی با رقبای کم باشید. البته نه اینکه نتوانید در مقابل رقبای دیگر، اقدام کنید، بلکه مهم این است که بتوانید بهترین باشید، نه اولین.
- موانع قانونی و حقوقی موجود را بررسی کنید. قبل از اقدام در هر حوزهای، قوانین مربوط به همان صنف را موردبررسی قرار دهید.
- بازارهای رو به رشد را بیابید. بدانید که بهزودی برای مقابله با رقبا، باید در بازارهای مختلف با مشتریان مختلف و نیازهای جدید، حضورداشته باشید.
ایدههایی که صرفاً خوباند را از ایدههایی که مستقیماً با نیاز مشتری در ارتباطاند جدا کنید. در دنیای کنونی ایدههای خوب بسیاری وجود دارند امّا منوط به اینکه منطبق با نیاز مشتری باشند، میتوانند بهصورت کارآمد اجراشده و منبع درامد خوبی شوند و قابل توسعه باشند.
در دست داشتن مهارتهای لازم و تیم توانمند: برای اجرای ایده، باید بدانید که چه مهارتهایی لازم است و تیم متناسب با آن را بسازید. گاهی لازم است آموزشهای لازم را ببینید. پس در این مورد کوتاهی نکنید.
3- باید در دانشگاه کارآفرینی یاد بگیریم:
با جستجوی کوتاهی در مورد این جمله و مطالعه بیوگرافی کارآفرینان موفق، میبینیم که درصد بالایی از آنها، اصلاً تحصیلات دانشگاهی نداشته و بسیاری از آنها تحصیلات غیر مرتبط با حیطه کارآفرینی خود داشتهاند. امّا با توجه به منابع مربوط به کارآفرینی، لزومی در این مورد وجود ندارد. البته وجود تحصیلات مرتبط با کارآفرینی موجبات تسهیل مسیر را فراهم میآورد امّا الزامی نیست.
4- ثروتمندان به کارآفرینان موفق تبدیل میشوند:
این تفکر که برای اجرای ایده، نیاز به منابع مالی شخصی است، یکی از بزرگترین موانع پیش روی صاحبان ایده به شمار میرود. توجه به این جمله که ” کارآفرین شویم تا ثروتمند شویم و یا برای ثروتمند شدن باید به دنبال کارآفرینی باشیم”، تفکر غلط مذکور را از بین میبرد. باوجود روشهای مختلفی که در تأمین سرمایه وجود دارد، این مورد بهطورکلی حذف خواهد شد.
در راهحل این مشکل میتوان به روشهای مختلفی اشاره کرد. ازجمله این روشها میتوان به تأمین منابع مالی از طریق وام، اشتراک مالی نزدیکان و سرمایهگذاری خصوصی اشاره کرد. پیشنهاد میشود در این راستا مقاله “ چگونه کارآفرینی پولساز شویم؟ ” از مدیرنو، را مطالعه کنید.
5- توجه دولت به کارآفرینی، تأثیر گذار است:
در هر مسیری تسهیلکنندههایی وجود دارند اما نبود آنها دلیل بر ترک مسیر نیست. با توجه به شرایط اقتصادی کشور در چند سال اخیر، حمایتهایی از کارآفرینان بهعملآمده اما هنوز این اقدام دولت به تکامل نرسیده است؛ با توجه به این خلاء در کشور، میبینیم که کارآفرینان موفق زیادی در حال کسب موفقیتهای روزافزون هستند.
6- حتماً باید از هوش بالایی برخوردار باشم:
در مسیر کارآفرینی ، خصایصی همچون خیال پردازی، خلاقیت، علاقه، جسارت و تمرکز بر روی هدف از اهمیت ویژهای برخوردارند.
افرادی که خیالپردازی بیشتری دارند احتمال بیشتری وجود دارد بتوانند یک کار و ایده جدید خلق کنند اما خلاقیت از شروط الزامی نیست. چراکه با قدمهای اولیه در مسیر کارآفرینی و آشنایی بیشتر با فضای ایده پردازی، میتوان به این مهم دستیافت.
بسیاری از ایرانیها قدرت خیالپردازی خوبی دارند؛ اما تنها افراد معدودی به آن اهمیت داده و اکثراً بیتفاوت از کنار آن میگذرند. حتی بسیاری از افراد آن را چیز بدی میدانند! تفاوت کارآفرینان موفق با دیگران در این است که به خیالپردازیهایشان جامه عمل میپوشانند.
اگر به کاری اشتغال دارید که علاقهای به انجام آن ندارید، هماکنون از آن کار دست بکشید! وقتی از کاری که به آن علاقه ندارید، دست میکشید، تمام انرژیتان صرف یافتن راهی برای شغل مورد علاقهتان میشود و جالب اینجاست که تمام ذهنتان درگیر این میشود که چه کاری برایتان مناسبتر است. شغل ابزاری است برای رشد انسان، نه فقط یک امنیت مالی سطح پایین برای اسارت او.
جسارت ویژگی افرادی است که ترسهایشان را شناخته و بر آن غلبه کردهاند. ترسها بزرگترین موانع رهایی و پیشرفت انسان هستند. انسانهای بزرگ با ترسهایشان مواجه شده و انسانهای ضعیف از آن فرار میکنند.
حال که هدفتان را مشخص کردهاید کافی است بر آن متمرکز شوید. مانند ذرهبینی عمل کنید که اشعه خورشید را بر نقطهای جمع و قدرت و حرارت آن را چندین برابر میکند. به عوامل مزاحم اجازه ندهید به ذهنتان وارد شوند. تمام ابزار لازم برای رسیدن به هدفتان را جمعآوری کنید و تا رسیدن به هدف دست از تلاش برندارید. از تجربههایتان پلههایی برای بالا رفتن بسازید و هرگز از شکست خوردن نترسید.
7- راه میانبری برای کارآفرینی وجود دارد:
تمام کارآفرینان موفق ای که در فضای اقتصاد ملی و بینالمللی حرفی برای گفتن دارند، مسیر پرفراز و نشیبی را طی کردهاند. اما در هنگام طی آن مسیر، چهره مشهوری نبودند که سختیهایشان در انظار عموم دیده شود، پس از گذراندن آن دوران و وقتیکه به دوران طلایی و موفقیت رسیدند، مصاحبهها و داستانهای زیادی از تجربههای آنان پخش میشود اما برای خوانندگان و تازهکاران این عرصه، بیشتر جنبه تئوریک و داستان دارند. چهبهتر است بامطالعه و درس گرفتن از تجربیات این افراد، مسیر را کوتاهتر کرده و تعداد خطاها را کاهش دهیم و این را نیز بدانیم و باور کنیم که هر آنچه امروز جلوی پای ماست، در مسیر آنان نیز بوده است. در مقاله “عوامل موفقیت و شکست در استارتاپ” از مدیرنو، به خلاصهای از عوامل موفقیت و شکست کارآفرینان موفق اشارهشده است.
اطرافیان ایدهتان را تحقیر میکنند: لامبورگینی نتیجه تحقیر شدن مالک این برند توسط مالک فراری بود. روزی که به او گفت تو شاید بتوانی تراکتور برانی اما هیچگاه یک فراری را نخواهی راند. اگر او بهتحقیر اطرافیانش توجه میکرد و دست از کار میکشید، ایدهاش نابود میشد و موفقیت و شهرت امروز را نداشت.
حتماً فرد باید بهتنهایی شرکت را تأسیس کند: چنین تفکری غلط است. در داستانهای کارآفرینی یک نفر نقش یک قهرمان را بازی میکند اما تحقیقات و واقعیت چیز دیگری را نشان میدهد. این “تیم” است که شرکت را تأسیس میکند نه فرد. اساساً تیمِ شایسته و متشکل از افراد باانگیزه و متخصص، شانس موفقیت بیشتری دارد.
برای دریافت اطلاعات بیشتر در رابطه با مدیریت کسب و کار به صفحه مشاوره کسب و کار مدیرنو مراجعه فرمایید.
برای کسب اطلاعات بیشتر با ما در ارتباط باشید.
پیشنهاد مطالعه: