مرکز تخصصی مشاوره و آموزش کسب‌وکار

تعریف استراتژی در مدیریت کسب و کار چیست؟ + بررسی انواع آن

مدیرنو برگزار می کند
23 و 26 آبان

وبینار
هوش هیجانی

توی چالش های ارتباطی برنده باش
روز
ساعت‌
دقیقه
ثانیه
تخفیف به پایان رسید.
پرسش 24 خدمتی رایگان

سطح:

تخصصی

ویدئو:

پادکست:

تعریف استراتژی در مدیریت

در این مقاله از مدیرنو به تعریف مفهوم و انواع استراتژی در مدیریت و چرایی اهمیت آن و دلایل شکست استراتژی‌ها خواهیم پرداخت. زیرا بستری است که سازمان ها مسیر موفقیت خود را بر اساس آن بنا می‌کنند.

استراتژی در کسب و کار برنامه جامعی است که چگونگی دستیابی یک شرکت به اهداف و پاسخگویی به فرصت‌ها و چالش‌ها را مشخص می‌کند. در ادامه با ما همراه باشید…

بنر میان مقاله منابع انسانی

تعریف مفهوم استراتژی در مدیریت چیست؟

استراتژی در مدیریت، مربوط به کیفیت و چگونگی انتخاب‌هاست.

این امر شامل؛ تصمیم گیری در مورد حوزه و چگونگی رقابت و همچنین مشخص شدن منابع لازم برای رقابت است. استراتژی‌های خوب و با کیفیت در مدیریت سازمان، چارچوبی برای تصمیم گیری و نقشه راهی برای اقدامهای مدیران فراهم می‌کنند. تدوین و اجرای درست استراتژیها، منابع سازمان را با اهداف آن و با در نظر گرفتن قابلیت های داخلی و شرایط بازار، همسو می کند.

 

چرا داشتن استراتژی در مدیریت کسب و کار مهم است؟

بعد از تعریف مفهوم استراتژی در مدیریت به دلایل اهمیت و مزایای کاربرد آن در کسب و کار خواهیم پرداخت.

1-مشخص شدن جهت و تمرکز سازمان

یک استراتژی نقشه راه روشنی را برای سازمان فراهم می‌کند و مسیر دستیابی به اهداف را مشخص می‌کند. همچنین به حفظ تمرکز روی اهداف کلیدی کمک می‌کند و از انتشار بیش از حد منابع جلوگیری می‌کند.

 

2- ایجاد مزیت رقابتی

یک استراتژی که به خوبی طراحی شده، می‌تواند باعث به وجود آمدن مزیت رقابتی در بازار شود. خلق و اجرای آن به شرکت اجازه می‌دهد تا خود را از رقبا متمایز کرده و بر روی نقاط قوت منحصر به فرد سرمایه گذاری کند.

 

3- تخصیص کارآمد منابع

استراتژیها تضمین می‌کنند که منابع سازمان به طور کارآمد و مؤثر استفاده شوند و به اولویت بندی ابتکارات و تخصیص منابع در جایی که می‌توانند بیشترین ارزش را ایجاد کنند کمک می‌کند.

 

4- پیش‌بینی و آمادگی برای تغییرات

استراتژیها، سازمان را قادر می‌سازند تا تغییرات بازار را پیش‌بینی کرده و مطابق با آن سازگار شود. چنین اهرمی، شرکت را برای رویارویی با چالش‌ها و استفاده از فرصت‌ها به محض ایجاد آنها آماده می‌کند.

 

5- امنیت بیشتر برای موفقیت بلندمدت

سازمان‌هایی با استراتژی‌های مشخص برای موفقیت بلندمدت موقعیت بهتری دارند. آنها می‌توانند به طور پایدار رشد کنند، از رقبا جلوتر بمانند و به چشم انداز خود دست یابند.

 

6- تصمیم گیری بهتر

داشتن استراتژی در مدیریت استراتژیک با ارائه چارچوبی که با اهداف بلندمدت شرکت همسو باشد، به تصمیم گیری آگاهانه کمک می‌کند. همچنین خطر تصمیم گیری موقت یا اشتباه را کاهش می‌دهد.

 

7- همسویی سازمانی

یک استراتژی تلاش‎‌‌های همه کارکنان را در جهت اهداف مشترک همسو می‌کند. استفاده مناسب از انواع استراتژی در مدیریت استراتژیک، تضمین می‌کند که همه نقش خود را در تصویر بزرگتر درک کرده و به طور منسجم برای موفقیت سازمان تلاش کنند.

 

8- نظارت بهتر بر عملکرد

با وجود استراتژی‌های منسجم، نظارت بر عملکرد و انجام تغییرات لازم آسان تر می‌شود. این امر به عنوان یک معیار برای اندازه‌گیری عملکرد واقعی عمل می‌کند.

در اصل، تعریف و مفهوم استراتژی در مدیریت استراتژیک فقط برنامه ریزی نیست.

بلکه در مورد ایجاد یک فرآیند پویا است که یک سازمان را از مسیر پیچیدگی‌های محیط کسب و کار هدایت کرده و تضمین می‌کند که فعال، چابک و متمرکز بر دستیابی به ماموریت خود باقی می‌ماند.

پیشنهاد مطالعه :

 

انواع استراتژی در مدیریت چیست؟

استراتژی شرکتی

به حوزه و جهت کلی یک سازمان مربوط بوده و صنایع و بازارهایی را که شرکت در آن فعالیت خواهد کرد را مشخص می‌کند. این استراتژی سطح بالا در مورد پاسخ به این سوال اساسی است که “ما در چه بازاری هستیم؟”

 

استراتژی کسب و کار

کارکرد استراتژی کسب و کار بر چگونگی رقابت موفقیت آمیز در بازارهای خاص تمرکز دارد. استراتژی کسب و کار شامل تصمیم گیری در مورد ارائه محصول، قیمت گذاری، تبلیغ و توزیع است. این امر در مورد کسب مزیت رقابتی و موقعیت مطلوب شرکت در صنعت مربوطه است.

 

استراتژی عملکردی

این مورد، به روش ها و فرآیندهای خاص مورد استفاده در بخش‌های مختلف مربوط می‌شود. برای مثال، استراتژی‌های بازاریابی ممکن است بر ساخت برند متمرکز شوند، در حالی که استراتژی‌های عملیاتی ممکن است بر کارایی و کاهش هزینه متمرکز شوند.

 

استراتژی رشد

استراتژی‌های رشد برنامه‌هایی برای افزایش اندازه و دامنه کسب و کار هستند. که می‌تواند شامل نفوذ در بازار، توسعه بازار، توسعه محصول یا تنوع باشد. هر رویکردی خطرات مختلفی را به همراه دارد و نیاز به برنامه ریزی دقیق دارد.

 

استراتژی رقابتی

اینکه چگونه یک شرکت از رقبای خود بهتر عمل می‌کند مربوط به استراتژی رقابتی آن است. این مفهوم از مایکل پورتر، که سه استراتژی رقابتی عمومی را پیشنهاد کرد: رهبری هزینه، تمایز و تمرکز، نشأت می‌گیرد.

 

استراتژی نوآوری

استراتژی نوآوری به چگونگی پرورش خلاقیت و توسعه محصولات یا خدمات جدید توسط یک شرکت می‌پردازد. این امر مستلزم فرهنگی است که خلاقیت را تشویق کند و شکست را تحمل کند.

 

استراتژی جهانی

استراتژی جهانی به چگونگی گسترش و فعالیت یک شرکت در سطح بین المللی می‌پردازد.

تعریف و مفهوم این استراتژی در مدیریت شامل؛ تصمیم گیری در مورد بازارهایی است که کسب و کار باید به آنها وارد شود، چگونه محصولات و خدمات را با نیازهای محلی تطبیق دهد و چگونه عملیات جهانی را مدیریت کند.

 

استراتژی خروج

استراتژی خروج یک طرح احتمالی برای چگونگی واگذاری یا توقف فعالیت‌های یک شرکت در یک بازار یا صنعت است. برای کاهش زیان و مدیریت چرخه عمر محصولات یا واحدهای تجاری ضروری است.

 

دلایل شکست استراتژی در کسب و کار

دلایل شکست استراتژی در کسب و کار

برنامه های استراتژیک شرکت ها اغلب به دلیل اجرای ناکارآمد شکست می خورند. بر اساس کتاب پروفسور رابرت کاپلان، پروفسور دانشکده بازرگانی هاروارد: 90 درصد سازمان ها در اجرای موفقیت آمیز استراتژی های خود شکست می‌خورند.

رابرت سیمونز، پروفسور HBS، می گوید: مطالعات نشان داده اند که اجرای استراتژی به طور مداوم به عنوان یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدیران رتبه بندی می‌شود.

سیمونز در Strategy Execution می گوید: «داستان های زیادی از شکستهای استراتژی وجود دارد. در هر کدام، یک استراتژی کسب و کار وجود دارد که به خوبی تدوین شده اما ضعیف اجرا شده است. و در حالی که می توانید توصیه‌های زیادی در مورد چگونگی ابداع استراتژی‌های بهتر بیابید، راهنمایی‌های بسیار کمی در مورد نحوه اجرای آن استراتژی‌ها وجود دارد.

شکست انواع استراتژی در مدیریت استراتژیک کسب و کار را می‌توان به عوامل مختلفی نسبت داد. در اینجا به برخی از مهمترین دلایل اشاره می شود:

5 دلیل که اجرای استراتژی با شکست مواجه می‌:شود

1. تخصیص ناکارآمد منابع

منابع، ابزاری قدرتمند هستند که پشتیبانی لازم برای دستیابی به اهداف استراتژیک را فراهم می‌کنند. کسب و کارهایی که موفق به تخصیص موثر آنها نمی‌شوند به ندرت موفق می‌شوند.

به عنوان مثال، Circuit City یک شرکت الکترونیکی موفق بود که با چالش های مالی ناشی از تخصیص ضعیف منابع مواجه شد. این شرکت به جای فروش کسب و کار پرخطر، ارزشمندترین منبع خود یعنی؛ کارکنان فروش با تجربه را حذف کرد. این تصمیم زمانی مضر بود که شرکت مزیت رقابتی خود در ارائه خدمات با کیفیت به مشتریان و دانش مناسب صنعت را از دست داد.

یکی از راه‌های جلوگیری از نتایج مشابه، طراحی مشاغل با عملکرد بالا و درک اینکه چه نقش‌هایی به منابع و بودجه بیشتری نیاز دارند، است.

سیمونز در Strategy Execution می گوید: “طراحی شغل بخش مهمی از اجرای استراتژی است. “اگر افراد منابع مورد نیاز خود را نداشته باشند و به روش صحیح پاسخگو نباشند، نمی‌توانند در حد توان خود کار کنند.”

تدوین جنبه های کلیدی در طراحی شغل:

  • گستره کنترل: منابعی که برای آنها حق تصمیم گیری به شما داده می‌شود و مسئول عملکرد آن هستید.
  • محدوده پاسخگویی: طیفی از مبادلات مؤثر بر شاخصهای عملکردی که برای ارزیابی کارکنان استفاده می شود، که در هر دو جنبه مالی و غیر مالی تعریف شده است.
  • گستره نفوذ: هنگام تلاش برای تأثیرگذاری بر کار دیگران، باید با چند نفر تماس بگیرید.
  • دامنه پشتیبانی: حمایتی که از سایر واحدهای سازمانی می‌توانید انتظار داشته باشید.

از نظر تخصیص منابع، به این نکته توجه داشته باشید که؛ چه کسی در تیم شما به دامنه وسیع تری از کنترل نیاز دارد. این کارمندان باید مستقیماً از اهداف کسب و کار شما حمایت کرده و به اجرای استراتژی کمک کنند.

2. مدیریت ریسک ناکارآمد

یکی از رایج ترین دلایل شکست اجرای استراتژی، مدیریت ناکارآمد ریسک است. در حالی که عوامل خارجی مانند فناوری‌های مخرب در حال ظهور و نیازهای متغیر مشتری می‌توانند بر استراتژی کسب‌وکار تأثیر منفی بگذارند، بسیاری از شرکت‌ها فراموش می‌کنند که ریسک‌های داخلی را کاهش دهند.

سقوط شرکت انرژی Enron به دلیل فقدان نظارت داخلی، با شکست مواجه شد. این شرکت سال‌ها از طریق روش‌های حسابداری متقلبانه، سرمایه‌گذاران و سهامداران خود را در مورد سلامت مالی گمراه کرد.

نظارت مؤثر می‌تواند به جلوگیری از چنین موقعیت‌هایی کمک کند، اما معمولاً از رهبران انتظار می‌رود که بسیاری از جنبه‌های کسب‌وکار خود را به طور همزمان زیر نظر داشته باشند.

“کنترل‌های داخلی” یکی از بهترین راه‌ها برای جلوگیری از آنچه سیمونز «رفتار بد کارکنان» می‌نامد، است. سیاست‌ها و رویه‌هایی که برای اطمینان از اطلاعات حسابداری قابل اعتماد و حفاظت از دارایی‌های شرکت طراحی شده‌اند.

سیمونز در Strategy Execution می‌گوید: «مدیران از کنترل‌های داخلی استفاده می‌کنند تا فرصت‌ها و راههایی را که کارکنان می‌توانند از طریق آن کسب و کار را در معرض خطر قرار بدهند، محدود کنند.

سه نوع کنترل داخلی وجود دارد:

  • آئین‌نامه‌های ساختاری: وجود تعریف روشنی از اختیارات برای افرادی که دارایی ها را مدیریت می کنند و معاملات حسابداری را ثبت می کنند (به عنوان مثال، تفکیک وظایف).
  • آئین‌نامه‌های سیستمی: وجود رویه های پردازش تراکنش ها و گزارش های مدیریتی کافی و به موقع (به عنوان مثال، امنیت پایگاه داده).
  • دستورالعمل‌های کارکنان: مطمئن شوید که کارکنان حسابداری و پردازش معاملات دارای سطوح مناسبی از تخصص، آموزش و منابع هستند (مثلاً چرخش شغلی).

استفاده از کنترل‌های داخلی مانند اینها، می‌توانند به کاهش ریسک‌های داخلی که ممکن است به اجرای استراتژی شما آسیب برساند کمک کند.

پروفسور یوجین سولتس، پروفسور HBS در Strategy Execution می‌گوید: “اگر کنترل‌های داخلی را به درستی اجرا کنیم، فرصت‌های زیادی به وجود خواهد آمد.”

کنترل‌های داخلی می‌توانند علاوه بر کاهش ریسک‌های مالی، با حفاظت از اجرای استراتژی، بر عملکرد بلندمدت عملیاتی و مالی شرکت شما تأثیر بگذارند.

پیشنهاد مطالعه :

3. اهداف راهبردی مبهم

اشتباه رایج در اجرای استراتژی، دست کم گرفتن قدرت اهداف و مقاصد تجاری است.

طبق مطالعه ای که توسط The Economist Intelligence Unit انجام شده است، 90 درصد از مدیران ارشد می‌گویند که به دلیل اجرای ضعیف استراتژی نتوانسته‌اند به تمام اهداف استراتژیک خود دست یابند.

یکی از نمونه های شرکتی که تحت تاثیر اجرای ضعیف استراتژی قرار گرفته است، Target است. اگرچه یک شرکت خرده‌فروشی موفق بود، اما به دلیل ناتوانی مدیریت در برقراری ارتباط مؤثر اهداف استراتژیک، رویه‌های عملیاتی و تفاوت در انتظارات مشتری به کارمندان کانادایی، برای گسترش به بازار کانادا مشکل داشت. در نتیجه، تارگت مجبور شد تمام شعب کانادا را ببندد.

به یاد داشته باشید که قبل از اجرای استراتژی، اهداف خود را مشخص و ترسیم کنید تا از ثبات و همسویی در طول فرآیند اجرا اطمینان حاصل کنید.

4. عدم حمایت سازمانی

مهم نیست ابتکارات استراتژیک شما چقدر عالی باشد، نمی‌توانید به تنهایی آنها را اجرا کنید. اجرای موفق استراتژی مستلزم حمایت کارکنان، ذینفعان و مشتریان شماست.

یکی از موقعیت‌هایی که نشان می‌دهد چرا قبل از اجرای تغییرات در سطح بالا جلب رضایت کارکنان حیاتی است، استراتژی ناموفق برند JCPenny در سال 2011 است. تحت رهبری جدید، این شرکت سعی کرد استراتژی متمرکز بر مدرن سازی فروشگاه ها و مدل‌های قیمت گذاری را اجرا کند که با مقاومت داخلی مواجه شد. کارکنان و همکاران فروش قدیمی احساس می‌کردند که ارتباطشان با مسیر جدید قطع شده است. بسیاری از کارمندان نیز استراتژی قیمت گذاری را درک نمی‌کردند و به اندازه کافی در مورد آخرین تاکتیک‌های فروش شرکت آموزش ندیده بودند.

یکی از مؤثرترین راه‌ها برای جلب حمایت تیمتان، برقراری ارتباط با ارزش‌های اصلی شرکت شماست. اهداف بزرگ‌تر و اصلی کسب‌وکارتان که رفتار کارکنان را الهام‌بخش و همسو می‌کند.

Simons می‌گوید: «شما ممکن است فکر کنید که آن‌ها چیزی فراتر از برچسب روی پنجره یا علامت زدن یک جعبه بدون تأثیر واقعی بر تجارت هستند.» اما من آموخته‌ام که بهترین و رقابتی‌ترین شرکت‌ها، تأکید زیادی بر ارزش‌ها و باورهای اصلی خود دارند.»

نمونه هایی از ارزش های اصلی عبارتند از:

  • نوآوری
  • تنوع و شمول
  • پایداری

با همسو کردن استراتژی با اهداف کلان، کارمندان نه تنها از ابتکارات استراتژیک شما حمایت می‌کنند، بلکه در کار خود نیز مشارکت خواهند داشت.

دوره آموزشی

5. عدم تعادل نوآوری و کنترل

نوآوری برای موفقیت بلندمدت سازمان شما ضروری است. با این حال، بسیار مهم است که محصولات و خدمات نوآورانه مانع اجرای استراتژی کسب و کار شما نشوند.

به عنوان مثال، اوبر در طول تاریخ با ایجاد تعادل بین نوآوری و کنترل های داخلی دست و پنجه نرم کرده است. در حالی که این شرکت صنعت حمل و نقل را متحول کرده است، نیاز آن به نوآوری به دلیل کنترل‌های ناکافی داخلی منجر به چندین مورد سوء رفتار شده است. در پاسخ به انتقادات عمومی و بررسی‌های نظارتی، اوبر اقداماتی را برای رسیدگی به این مسائل انجام داده و محدودیت‌های بیشتری برای باید و نبایدهای کارکنان، قرار داده است.

شما می توانید با تعیین مرزهای استراتژیک، که موقعیت مورد نظر کسب و کار شما در بازار را با شناسایی فرصت هایی که باید از آنها اجتناب و دنبال کند، به تعادل بین نوآوری و کنترل کمک کنید.

ممکن است تحت تأثیر چنین تصمیماتی قرار بگیرید. در انتخاب کارهایی که باید یا نباید انجام دهید، ممکن است نگران توقف نوآوری در سراسر سازمان خود باشید. با این حال، محدودیت‌ها بیشتر دستورالعمل هستند تا محدودیت. در عوض، آنها باید اطمینان حاصل کنند که نوآوری با مسیر استراتژی کسب و کار شما هماهنگ است.

نتیجه گیری مفهوم و انواع استراتژی در مدیریت

تعریف استراتژی در مدیریت، مفهومی چند وجهی است که جنبه‌های مختلفی را در بر می‌گیرد که هر کدام تمرکز و اهداف خاص خود را دارند. استراتژی خواه تعیین مسیر کلی شرکت، رقابت در بازارهای خاص، تقویت نوآوری و خواه برنامه ریزی برای توسعه بین المللی باشد، نیروی هدایت کننده ای است که سازمان را به سمت اهدافش پیش می‌برد.

با درک و اجرای موثر انواع مختلف استراتژی‌ها، مدیران می‌توانند اطمینان حاصل کنند که سازمان‌هایشان رقابتی باقی می‌مانند و در یک بازار تجاری در حال تغییر، به پیشرفت خود ادامه می‌دهند.

در این مقاله مروری مختصر بر تعریف مفهوم و انواع استراتژی در مدیریت کسب و کار شد. اگر به جزئیات بیشتری نیاز دارید یا سؤال خاصی در مورد هر یک از انواع استراتژی‌های ذکر شده دارید، در صورت تمایل سوالتان را در قسمت سوالات(پایین همین مقاله) یا با کارشناسان ما مطرح کنید.

 

منابع: HBR ، coursera ، هیئت تحریریه مدیرنو

 

اشتراک گذاری با دوستان
عضویت
اطلاع از
1 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
مشاهده همه نظرات

برگزیده اخبار و مقالات

1
0
علاقمندیم نظراتتان را بشنویمx
توی چالش های ارتباطی برنده باش | 23 و 26 آبان